بس که تهران میروم... تهران شمالی می شود
گونه ی خاتون به رنگ ... سرخ قالی می شود
چتر خود را می تکانم , روی چین دامنش
بوی باران از خزر ... تا این حوالی می شود
جنگل چشمانش از چشمان گیلان سبز تر
گاه دریایی و گاهی هم ذغالی می شود
هر کجا پا میگذارم ... توی تجریش و مشا
سقف صاف خانه ها ... کم کم سفالی می شود
توی میدان همهمه می افتد از هر غرفه تا...
پرتغال خونی و نارنج ... خالی می شود
عطر طارم تا به تهران می رسد ... ها می کند
پایتخت از بوی آن ... حالی به حالی می شود
روسری تا می تکانم توی تهران بیشتر
سنگفرش کوچه ها هم نقش شالی می شود
طاهره احمدی
تاریخ : دوشنبه 94/6/9 | 12:57 عصر | نویسنده : محسن ذبیحی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.